بحران چپ یا کشاکش میان نظریه و پراتیک؟ | امین حصوری

  امین حصوری کاوه دارالشفاء در یادداشتی انتقادی، ضمن طرح برخی دغدغه‌هایش نسبت به وضعیت کنونی چپ ایران، عدم تناسب میان مشغولیت‌های نظری1 و مشغولیت‌های عملی در میان فعالین چپ امروز را برجسته ساخته و مورد نقد قرار داده است. گرایش‌ رو به رشد به کار تخصصی نظری نزد تعدادی از تارنماهای چپ‌گرا (که به تازگی بر تعداد آن‌ها افزوده شده‌ است)، بدون تدارک بستری عملی برای پیوند زدن نظریه به وضعیت جاری و انضمامی، و ترجمان نظریه برای سوژه‌های بالقوه‌ی مبارزات اجتماعی، مضمون اصلی نقدی است که در نوشته‌ی این رفیق‌ ارجمند برجسته شده است. از آنجا که مضمون ادامه ی مطلب…

روش دیالکتیکی یا روش منطقی ـ تاریخی؟ | فروغ اسدپور

فروغ اسدپور منبع: نقد اقتصاد سیاسی (ژوئن ۲۰۱۳)   در این نوشته تلاش می‌شود تا با ارجاع به فصل دوم کتاب کریستوفر آرتور با عنوان دیالکتیک جدید و سرمایه[1] تفاوت روش دیالکتیکی و روش تک­ راستایی که به نام روش منطقی ـ تاریخی هم شناخته می ­شود به اختصار بررسی شود. در همین زمینه، چرایی گزینش کالا به­ مثابه نقطه­ ی آغاز مفهوم­ پردازی سرمایه در فصل یکم جلد نخست سرمایه و نیز روش تشریح یا پیشروی در استدلال دیالکتیکی و نظام­ مند مارکس نیز بررسی می­‌شود. روش تک­راستایی یا منطقی ـ تاریخی از آن‌جا که مارکس هرگز درباره­‌ی روش ادامه ی مطلب…

سرمایه‌داری ناب یا ماتریکس | فروغ اسدپور

فروغ اسدپور منبع: نقد اقتصاد سیاسی (نوامبر ۲۰۱۲)   هنگامی که برای نخستین بار فیلم «ماتریکس[1]» را می­‌بینیم از دوگانگی، ابهام و رازآمیزی جهان انسانی دست­خوش سرگیجه می­‌شویم. ما نیز همراه قهرمانان فیلم بین خواب و بیداری تاب می­‌خوریم. کدام یک از این دو جهان واقعی است؟ جهانِ ماتریکس یا جهان ویران­‌شده­‌ی انسانی و سرنوشت تراژیک بشریت که مورفیوس و دوستانش تلاش دارند به دیگران نشان بدهند؟ مورفیوس و دیگر شورشیان، نیو، قهرمان فیلم را به دنیای واقعی بازمی­‌گردانند، همان­‌جایی که می­‌بیند ماتریکس یا برنامه‌­ا­ی کامپیوتری که قرار بود ابزار کار انسان باشد و حالا خود بر فراز سر آفرینندگانش ادامه ی مطلب…

نظام بسته و جامعه‌ی سرمایه‌داری ناب | فروغ اسدپور

فروغ اسدپور منبع: نقد اقتصاد سیاسی (اکتبر ۲۰۱۲)   آن نوع اقتصاد سیاسی سرمایه­‌داری که مکتب اونو ـ سکین ـ آلبریتون[1] ترویج می­­‌کند نوعی «بازاندیشی فلسفی اقتصاد سیاسی» یا  «نقد فلسفه از منظر نوع خاصی از اقتصاد فلسفی مارکسی است» (آلبریتون ۱۹۹۹). این نوع اقتصاد سیاسی فلسفی به هستی­‌شناسی سرمایه، یا به‌عبارتی به منطق سرمایه، توجه خاصی ­دارد. منظور از هستی­‌شناسی یا منطق سرمایه ساختارهای عمیق و پايدار سرمایه و قانون‌مندی­‌های آن است. اقتصاد سیاسی فلسفی مفاهیم مارکسی را مفاهیم فنی و کمّی نمی‌داند، بلکه هدف آن توضیح و تشریح معنای فلسفی و دیالکتیکی‌شان است. این نحله از اقتصاد سیاسی به ادامه ی مطلب…

مکتب اونو: مشارکتی ژاپنی در اقتصاد سیاسی مارکسی | توماس سکین | برگردان: مانیا بهروزی

  نویسنده: توماس سکین برگردان: مانیا بهروزی یادداشت مترجم: از آنجا که در جوامع «پیرامونی» فرآیند آشنایی با اندیشه‌ و دانش مدرنْ، متأثر از شرایط تاریخی (و نیز گفتمان‌های مسلط بر نظام فکری و آموزشی جوامع «مرکز»)، به‌ناچار در بستر غلبه‌ی نوعی اروپا-مداری رخ می‌دهد، دور از ذهن نیست که برای بسیاری از خوانندگانِ این سطورْ چیزی نظیر بازاندیشی «ژاپنی» در رویکرد مارکس به (نقد) اقتصاد سیاسی، کمی غریب و -به‌همین‌ سان- اعتمادناپذیر به‌نظر برسد (همان‌گونه که چنین نگاهی نزد مترجم این مقاله نیز در اوان آشنایی با مبانی فکری مکتب اونو[1]، تا حدی مقاومت‌ناپذیر بود). به‌رغم اینکه این تردید ادامه ی مطلب…

پیرامون مقوله‌ی کار و تولید در دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴ و سرمایه | با نقدی بر دیدگاه لوچیو کولتی | فروغ اسدپور‌

  نویسنده: فروغ اسدپور مدت‌ها بود که قصد داشتم نقدی بر مقاله‌ی لوچیو کولتی[1] در مقدمه‌ی چاپ فارسی دست‌نوشته‌های ۱۸۴۴ مارکس  بنویسم، تا به بهانه‌ی بیان انتقاداتم به برخی از نکات طرح شده در نوشتار وی، مقایسه‌ی فشرده‌ای بین مفهوم کار و تولید از نظر مارکسِ دست‌نوشته‌ها با مفهوم کار و تولید از نظر مارکس سرمایه انجام بدهم. اکنون به مناسبت آغاز به کار این وبسایت امکان آن را می‌یابم تا این مطلب را در اختیار نگاه انتقادی علاقمندان قرار دهم. /  ف. ا. – شهریور ۱۳۹۵ * * * سرمایه‌ی مارکس و کولتی چیزی که در مقدمه‌ی کولتی نظر ادامه ی مطلب…